بدبختی ی عاشق

قبل از اینکه به کسی بگی : " دوستت دارم ..."

خوب فکراتو بکن...

چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی...

که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه...

فونت زيبا ساز

نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:38 توسط عاشق| |

 

شاید گفتن اینکه عشق چیه یا چجوریه سخت باشه ولی با هر کدوم که موافقی شمارشو تو نظرات بگو اگه هم حرف تازه ای هم دراین رابطه داری حتما بگو ممنون میشم ازت

                                             از پایین به بالا بخونید

  ۱2.  عشق مثله يك تيره كه درست مي خوره وسط قلب آدم نه مي توني درش بياري نه مي توني بزاري بمونه اگه درش بياري مي ميري اگه بزاري بمونه بازم مي ميري پس آخرش جون تو مي گيره(ویلیام کوهن)

 

۱۱.عشق غالبا یک نوع عذاب است اما محروم بودن از آن مرگ است(فان بریکس من)

 

۱۰.عشق قانون نداره .اونيكه عاشقه بايد قانون داشته باشه (تی همسررامسس سوم)

 

 ۹. عشق تنها پولیست که تو را به پیروزی می رساند .عشق پیروزی به وا سطه تسلیم است .عشق  با غلبه چیره نمی شود بلکه فاتح است و مغلوب (پدرام)

 

۸.عشق واسطه بین انسان و دنیاست یکی از این دو نباشد اون یکی در خاموشیست (کراسوس)

 

۷.عشق سوءتفاهمی است بین دو انسان که با یک لبخند تمام میشود(آدام گوردون)

 

۶.عشق اولین کس به ابلیس عاشق شد.چون میدونست همه را به طرف او میکشد(ابراهام گاسپردونا)

 

۵.عشق تنها ظالم است که همه از آن  حمایت می کنند (چیمون)

 

۴.عشق مثل سیگاریست که آن  را با جان دل روشن  میکنی و به کام میکشی  ولی  انتهای سیگار آن را با نفرت انگیز به زمین می اندازی.(سقراط) 

 

۳.عشق داناترین آفریده شده  است .... در قلب نادان ترین ها (اسکلارون)

 

۲.عشق آن نيست که همديگه را لمس کني . و عشق آن نيست که به هم بي انديشي .عشق چيزيست که ما تحمل ان را نداريم . عشق نه لمس کردن است و نه حس کردن. به همين خاطر که عشق را از ما گرفتن ...و کسي هم نميتونه عاشق بشه.... (بودا)

 

۱.عشق مثل آبه . میتونی توی دستات قایمیش کنی .اما آخرش یه روز دستاتو وا میکنی می بینی نیست.قطره قطره چکیده.. بی آنکه به فهمی دستاد پر از آب بوده.(فلیپ هاجسون) 

 

متحرک - جدید - تصاویر زیبا ساز - وبلاگ

نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:33 توسط عاشق| |

مي دانم آسوده مي گذراني لحظه لحظه هايت را و هيچ به حال من نمي انديشي

خوشي و اين درماندگي مرا نمي بيني...

من بر اين فراغ بالي تو بخل نمي ورزم كه خوشي و آسايش تو نهايت آرزوي من است...

و اين بي راحتي را بارها از خدا خواسته ام...

اين كه دوستت داشته باشم هرچند كه نداني و نخواهي...

آن روزي كه زمان مجال بيان دهد، فرياد خواهم زد: دوستت دارم

اين روزها كه به يادت بي رمغ لبخند مي زنم...

با ياد دوريت بي رمغ اشك مي ريزم...

اين روزها كه آسمانم تند مي گريد به حال من...

حس شاعريم از دست مي رود...

متن هايي مي نويسم بي سر و ته. مي نويسم فقط به خاطر دل.

راستش را بخواهي!

حس هايم از دست رفته اند؛ و حافظه ام مثل قبل خوب كار نمي كند.

گاه مهمترين ها را از ياد مي برد و نمي دانم چرا...!

از بي تو بودن. از تنها بودن. خسته ام...

اما چه كنم كه درماني برايش ندارم...

دردهايم بي ريشه اند... مثل تاريكي... پاهايم خسته اند... و هواي وجودم پي چشمان تو سرگردان اند.

خاطره ها مي سازم...

برخلاف تو كه از عشق وجودم پي انكار نگاهم هستي...

من براي تاب آوردن، خاطره سازي مي كنم....

من براي دل تو... نقشه سازي مي كنم....

در پي روزيم.. روزي كه تو بخواهي بفهمي احساسم را...

من به اميد وجودت

همه عمر به عشق يه نگاهت... مانده ام!

عاشقم...

باكي نيست.. هستم...

آنقدر مي مانم كز همه عمر تو را پس گيرم.

نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:24 توسط عاشق| |

عکس عاشقانه ( دوستت دارم )rjvtthx8nd2fortau2en.jpg

اگه :

 2+2 = 4

H +2O = آب

ابر + رعد = باران

غم + چشم = اشک

تنهائی + تاریکی = من

عشق + مهر = تو

پس : من - تو = مرگ !

زیاد به ارتباطش فکر نکن ، به جمله آخر بچسب... 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:5 توسط عاشق| |

در کوچه های سرد و نمناک شهر

گام هایم را مغرورانه بر پوسته ی تاریک شب می نهادم .

صدای جغد های شوم و ناله های بی کسی گوش هایم را می خراشید.

 حضور اشباهی را در لابه لای سنگ فرش ها و

 انتهای تاریک و غمبار هر کوچه مرا سخت آزرده می ساخت.

 نفس هایم سخت شده بود .

 قلبم به آرامیِ قدم هایم ناقوسش را به صدا وا می داشت .

 نمی دانستم در این نا کجا آباد تنهایی به کدامین امید چنگ زنم.

 به عقل و منطق و فلسفه؟!!

 در زمانه ای که شیری خردمند اسیر هوس های خرگوشِ بازیگوشی خواهد شد و

 منطق سلطانیِ خود را در بازیهای کودکانه ی ایام به حراج می گزارد!!

 یا به عشق و عاشقی؟!!

 لفظی که در کوچه های چشمک و عشوه و ناز به قرانی بیش نمی ارزد

 و خروار خروارش را فریب بر دوش می کشد.

 نمی دانم

 نمی دانم ...

 اما به امید شکوفه ی کوچک لب قرمزی که فردا صبح به خورشید سلام می کند

 دستور تپیدن را برای قلبم صادر خواهم کرد.

نوشته شده در برچسب:,ساعت 17:43 توسط عاشق| |









 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:41 توسط عاشق| |









 

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:38 توسط عاشق| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:30 توسط عاشق| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:29 توسط عاشق| |

cartposatگاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم
گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود چشمانمان رهایش نمی کند
گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:25 توسط عاشق| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت 20:1 توسط عاشق| |


Power By: LoxBlog.Com